تورفته ای که
تورفته ای که چنین بی گناه می ترسم
زتازیانه ابر سیاه می ترسم
دوباره بوی کدامین افول می آید
که ازسیاهی بیرحم چاه می ترسم
چقدرساده به سیمان وسرب دل بستیم
من ازنتیجه این اشتباه می ترسم
مرا به سمت همان اتفاق تازه ببر
از این هجوم پر ازاشک وآه می ترسم
هراسم اینهمه ازمرگ آینه نیست
من ازشکستن تصویر ماه می ترسم
بگو که خوشه گندم دوباره می روید
دوباره حرف بزن از نگاه می ترسم
بگو خدای سفر کرده زود برگردد
من از تصور چشمی براه می ترسم
دوباره روح کسی گریه می کند در من
دوباره هق هق بی تکیه گ






بابا دلت خوش است توهم آسمان کجاست؟
دیگر برای سایه ما سایه بان کجاست؟
آه ای خدای خوب غزلها نگاه کن
این سفره های خالی ما... آب ونان کجاست؟
ما تکیه داده ایم به باد از ازل - نگو
دیوارهای آجروسیمانمان کجاست؟
همزاد ماست گریه بی اختیارتلخ
دامان مهربان تو ای مهربان کجاست؟
اهل زمین وفکر رسیدن به آسمان؟
بابا دلت خوش است توهم آسمان کجاست.
تقدیم به فاطمه عزیزم.دوستت دارم
+ نوشته شده توسط سیدعلی در ساعت 10:55pmنظرات [0] عشق کافی نیست
دوستت دارم
مرا بگذار برو
خانه بی تو غمکده ای تاریک و سرد است
با تو تنهایم
بی تو تنها تر
با تو عاشقم
بی تو عاشق تر
رقیب باید کشته شود
فقر باید بمیرد
و برای من که پنجه در پنجه مشکل دارم ای عزیز
عشق کافی نیست
یک روز قشنگ
شبی خاطره انگیز
هر چه می خواهد دل تنگت بگو
هر چه می خواهی بخواه اما از عقل مگو
که چون مجنون هم ندانست
عشق کافی نیست
زندگی هر چه آن است
بهانه عشق است
ولی برای زندگی
عشق کافی نیست!
به پندار تو!
جهانم زیباست!
جامه ام دیباست!
دیده ام بیناست!
زبانم گویاست!
قفسم هم طلاست!
بر این ارزد که دلم تنهاست..........

+ نوشته شده توسط سیدعلی در ساعت 10:24pmنظرات [0]