-
[ بدون عنوان ]
پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 12:01
فاطمه جان تو همه دنیای منی امروز روز اخر سال سوم دانشگاه است حدود یک ساعت دیگر از دانشگاه میرم تهران شاید با اتوبوسای گناباد برم اخه خیلی گرمه واگه ظهر بخوای سوار اتوبوس بشی از گرما می میری
-
[ بدون عنوان ]
پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 11:17
فاطمه جان دوستت دارم یه المه یه چشم همیشه باید توش اشک باشه ، وگرنه میسوزه یه دل همیشه باید توش غم باشه ، وگرنه می شکنه یه کبوتر همیشه باید عشق پرواز داشته باشه ، وگرنه اسیر میشه یه قناری باید به خوش آوازیش ایمان داشته باشه وگرنه ساکت میشه یه لب همیشه باید توش خنده باشه وگرنه زود پیر میشه یه صورت همیشه باید شاد باشه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 22:05
نمی دونم کدوم حس نشونیتو به من داد گذار من عاشق به خونه تو افتاد نمی دونم کدوم یاد، عطر تن کدوم باد عکس تو رو تو قاب خاطره هام نشون داد نمی دونم کدوم دست کتاب غصه رو بست نگاه من عاشق به چشمای تو دل بست نمی دونم کدوم حس نشونیتو به من داد گذار من عاشق به خونه تو افتاد نمی دونم کدوم شوق راه گلوم بسته خنده به جای گریه روی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 21:48
تقدیم به بهترین فاطمه دنیا دوستت دارم »*(¯`•.♥love♥.•´¯)*« »*(¯`•.♥love♥.•´¯)*« »*(¯`•.♥love♥.•´¯)*« و حالا بارانی پوش به دنبال اشکهای ریخته شده ام می گردم زیر آفتاب کویر ... _ »*(¯`•.♥love♥.•´¯)*« »*(¯`•.♥علی♥.•´¯)*« »*(¯`•.♥فاطمه♥.•´¯)*« مقصد نامه ام نه مثل مقدمه اول انشا قلب تو و نه مثل خیلی های دیگر خانه توست .. ....
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 21:35
هر گاه قطره هایی اشک در میان چشمانم جمع میشود تو را در آنها می بینم. و انگاه آنها را پاک می کنم تا کسی تو را نبیندو من از غوغای محبت تو گریخته و بر عظمت تو پناه می برم. و حالا بارانی پوش به دنبال اشکهای ریخته شده ام می گردم زیر آفتاب کویر ... حسرت جاده یعنی رفتن گم شدن چون سایه به سفر دل بستن گریه آینه هاست سایه ای...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1384 20:20
نه تو از پیش من ساده نباید بروئ دردمندئ به تو دل داده نباید بروئ شعر وشاعر پس از این عاشق زیبایئ تو اتفاقئ ست افتاده ، نباید بروئ زندگئ را ه درازئ است پراز وسوسه ها بئ من از وحشت ، نباید بروئ زخمئ ام ، خسته ام ، آشفته و بئ سامانم نیستم جان تو آماده ونباید بروئ آه صیاد ، دراین دشت بلا مئ میرم شد اسیرت دل آزاده ، نباید...